آزاده میرزائی
چکیده
ساخت شرطی از دو بند تشکیل شده است. وجود یا عدم وجود رابطۀ علی/ نتیجهای میان بندها، سبب میشود تا ساخت شرطی در دو گروه کلیِ شرطی نتیجهای و غیرنتیجهای تقسیمبندی شود. در پیشینۀ مطالعات مفهوم شرط، با توجه به معیارهای گوناگون میتوان به لحاظ معنایی، انواعی از ساختهای شرطی را معرفی کرد که بعضاً به جهت نامگذاریهای مختلف برروی ...
بیشتر
ساخت شرطی از دو بند تشکیل شده است. وجود یا عدم وجود رابطۀ علی/ نتیجهای میان بندها، سبب میشود تا ساخت شرطی در دو گروه کلیِ شرطی نتیجهای و غیرنتیجهای تقسیمبندی شود. در پیشینۀ مطالعات مفهوم شرط، با توجه به معیارهای گوناگون میتوان به لحاظ معنایی، انواعی از ساختهای شرطی را معرفی کرد که بعضاً به جهت نامگذاریهای مختلف برروی مفاهیم یکسان، از هم متفاوت شدهاندا. در این پژوهش، پس از مروری بر مطالعات نظری پیشین، تلاش میشود تا با توجه به نقاط اشتراک و اختلاف دستهبندیهای ذکرشده و بر اساس پژوهشی پیکرهبنیاد در زبان فارسی، دستهبندی جامعی ارائه شود که انواع مختلف ساختهای شرطی را بهلحاظ معنایی پوشش دهد. در این راستا علاوه بر جملات شرطی باز، فرضی، مفروض، لفظی، کارگفتی و تضمنی، که در سابقۀ پژوهش مفهوم شرط موجود است، ساختهای شرطی تقابلی، شرطی تقابلی ضمنی، شرطی معکوس و شرطی دوسویه نیز با توجه به پژوهش دادهبنیاد، معرفی میشوند. در شرطیهای تقابلی، روابط میان بندها از نوع تضاد است. در شرطی تقابلی ضمنی رابطۀ تضاد میان یکی از بندها با معنای ضمنی بند دیگر است. در شرطی معکوس، برخلافِ شرطی بنیادی، بند «اگر» نتیجۀ بند دوم است و در شرطی دوسویه هریک از بندهای حاضر در ساخت شرطی میتوانند نتیجۀ آن دیگری باشد.
آزاده میرزائی
چکیده
در ردهشناسی ساختواژی، زبانها بر اساس نحوۀ انتقال رابطههای دستوری چون زمان، نمود، جنس و مانند آن به سه گروه زبانهای تصریفی، پیوندی و تحلیلی تقسیم شدهاند. بر این اساس در بحث فعل، ویژگیهای دستوری شخص و شمار، زمان، وجه، نمود، مفهوم سبب، گذرایی و مانند آن در زبانها یا بهوسیلۀ وندافزایی یا با تغییر در ریشه و یا با استفاده ...
بیشتر
در ردهشناسی ساختواژی، زبانها بر اساس نحوۀ انتقال رابطههای دستوری چون زمان، نمود، جنس و مانند آن به سه گروه زبانهای تصریفی، پیوندی و تحلیلی تقسیم شدهاند. بر این اساس در بحث فعل، ویژگیهای دستوری شخص و شمار، زمان، وجه، نمود، مفهوم سبب، گذرایی و مانند آن در زبانها یا بهوسیلۀ وندافزایی یا با تغییر در ریشه و یا با استفاده از واژهای مجزا بیان میشود. در زبان فارسی این مفاهیم عمدتاً با استفاده از واژهای مستقل و جدا از بخش گزارهای فعل بیان میشود و در بحث تصریف فعل، زبان فارسی را میتوان تحلیلی دانست. در این پژوهش، نحوۀ انتقال مفاهیم دستوری مرتبط با تصریف فعل در زبان فارسی در چارچوب نقش و ارجاع ونولین (2005) مورد بررسی قرار گرفته است. در رویکرد نقش و ارجاع، محمول بند در سطح هستۀ جمله، بهوسیلۀ یکی از روابط پیوند شامل همپایهسازی، ناهمپایهسازی و یا شبهناهمپایهسازی ساختاربندی میشود. بر همین اساس، در این پژوهش با فرض تحلیلی بودن زبان فارسی از جهت انتقالِ معناهای دستوریِ مرتبط با تصریفِ فعل، نحوۀ تشکیل فعل در سطح اتصالهای هستهای در دستور نقش و ارجاع مورد بررسی قرار میگیرد.